بانکداری سایه و نظام مالی جدید
تاریخ و منشأ اصطلاح سیستم بانکداری سایه
اصطلاح سیستم بانکداری سایه به Paul McCulley از شرکت Pacific Investment Management Company نسبت داده میشود که در سمپوزیوم اقتصادی بانک فدرال رزرو کانزاسسیتی در سال ۲۰۰۷ آن را بهعنوان الفبای سرمایهگذاری، وسیله، کانال و ساختارهای غیر بانکی توصیف کرد. مککالی با توسعه سیستم بانکداری سایه در بازار سهام در سالهای ۱۹۷۰ آن را تأسیس کرد.
بعد از سال ۲۰۰۰، حجم معاملات سیستم بانکداری سایه رشد چشمگیری پیدا کرد. این رشد در زمان بحران سال ۲۰۰۸ موردبررسی قرار گرفت که بررسیها حاکی از کاهش حجم معاملات در ایالاتمتحده آمریکا و سایر نقاط جهان بود. در سال ۲۰۰۷، هیئت ثبات مالی (FSB1) حجم معاملات ایالاتمتحده را حدود ۲۵ تریلیون دلار تخمین زد، اما در ارزیابی ۲۰۱۱ این رقم به ۲۴ تریلیون دلار کاهش یافت. مطالعهای در سطح جهانی نشان میدهد که حجم معاملاتی ۱۱ عدد از برترین سیستمهای بانکداری سایه در سال ۲۰۰۷ مجموع ۵۰ تریلیون دلار بوده است که در سال ۲۰۰۸ به ۴۷ تریلیون دلار کاهش یافته اما در اواخر سال ۲۰۱۱ دوباره به ۵۱ تریلیون دلار صعود کرده که این رقم کمی بیش از ارزیابی قبل از بحران بوده است. در اواخر سال ۲۰۱۱ حجم معاملاتی سیستمهای بانکداری سایه جهانی به حدود ۶۰ تریلیون دلار رسید. در نوامبر ۲۰۱۲، بلومبرگ۲ افزایش غیرمنتظرهای از سیستم بانکداری سایه، مبلغ ۶۷ تریلیون دلار، را گزارش داد.
نقش بانکهای سایه در نظام مالی و طرز عملکرد آنها
بانکهای سایه مانند بانکهای عادی، اعتبار ارائه میدهند و بهطورکلی باعث افزایش نقدینگی در بخش مالی میشوند. بااینوجود برخلاف رقبای قانونمندتر خود به بودجه بانک مرکزی یا شبکهای ایمنی مانند بیمه سپردهگذاری دسترسی ندارند. در مقایسه با بانکهای سنتی، بانکهای سایه سپرده نمیپذیرند در عوض متکی به سرمایههای کوتاهمدت هستند که از طریق اوراق یا بازار بازخرید تأمین میشود که در آن وامگیرندگان در قبال اخذ وام نقدی وثیقهای ارائه میکنند، با این روش که وثیقه را به فروشنده میفروشند و در زمان مقرر با قیمت توافق شده آن را بازخرید میکنند.
بانکداری سایه در سراسر بخشهای مالی آمریکا، اروپا و چین فعال بوده و ازنظر مالیاتی در امان است. بانکهای سایه میتوانند مجری ارائه وامهای طولانیمدت مثل وامهای مسکن، تسهیلات اعتباری در سراسر نظام مالی با تطبیق سرمایهگذاران و وامگیرندگان با یکدیگر یا از طریق تبدیلشدن به بخشی از یک زنجیره شامل نهادهای متعدد باشند. قبل از بحران مالی سال ۲۰۰۸ در ایالاتمتحده آمریکا، سیستم بانکداری سایه در ارائه وام به وامگیرندگان مختلف نظیر تجار، خریداران خانه و اتومبیل، دانشجویان و کاربران اعتباری از سیستم بانکداری عادی پیشی گرفته بود. ازآنجاییکه ریسک سیستم بانکداری سایه کمتر از بانکداری عادی است گاهی اوقات افرادی که از طریق بانکهای عادی قادر به گرفتن وام نیستند، از طریق بانکداری سایه تسهیلاتی دریافت میکنند.
مؤسسات بانکداری سایه معمولا واسطه بین سرمایهگذاران و وامگیرندگان هستند. بهعنوانمثال، یک موسسه سرمایهگذار مثل یک صندوق بازنشستگی ممکن است مایل به وام دادن و یک شرکت به دنبال وجهی برای قرض گرفتن باشد. نهادهای بانکی سایه، وجوه را از سرمایهگذار به شرکت وامگیرنده کانالیزه کرده و سود خود را از کارمزدها یا از اختلاف بین نرخ بهره، ازآنچه که به سرمایهگذار پرداخت و یا از وامگیرنده دریافت کرده، تأمین میکنند.
ریسکهای بانکداری سایه
ازآنجاییکه بانکهای سایه سپرده نمیپذیرند مشمول قوانین کمتری نسبت به بانکهای سنتی هستند. بنابراین با نفوذ بیشتر نسبت به رقبای اصلی خود میتوانند کارمزدهای حاصل از سرمایهگذاریها را افزایش دهند که این خود منجر به افزایش ریسک در سیستم مالی میشود.
بانکهای سایه نیز میتوانند بهطور غیرمستقیم باعث ایجاد ریسک سیستماتیک شوند زیرا آنها به سیستم بانکداری سنتی از طریق زنجیره واسطه اعتباری متصل هستند. ازآنجاییکه سرمایههای بانکهای سایه مانند بانکهای اصلی مشمول بیمه نیست این امر میتواند مشکلاتی برای این بانکها در برداشته باشد.
تلاشهای اخیر در زمینه مقررات سیستم بانکداری سایه
در سال ۲۰۱۰ در ایالاتمتحده آمریکا، مقرراتی در جهت تنظیم سیستم بانکداری سایه با تصریح اینکه سیستم فدرال رزرو قدرت قانونگذاری تمامی مؤسسات سیستمیک را دارد، برقرار شد. برخی از مقررات عبارتاند از شرایط ثبتنام صندوقهای سرمایهگذاری که درمجموع بیش از ۱۵۰ میلیون دلار سرمایه دارند و قوانینی برای مشتقات معاملات فرا بورسی از طریق اتاق پایاپای بینبانکی.
وقتی در ماه نوامبر «Mark Carney» بهعنوان رییس هیئتمدیره FBS منصوب شد، اظهار داشت «سیستم نظارت جهانی ممکن است جهت مقابله با ریسکهای بانکداری سایه قوانینی وضع کند.» طبق گفته وی قانونگذاری صنعت بانکداری سایه یک اولویت برای هیئت FBS است که احتمالا منجر به وضع قوانین سختی برای فعالیتهایی نظیر ضمانت، وجوه بازار سهام و استفاده از شرایط ثبتنام برای اطمینان از شفافیت بیشتر در سایر امور خواهد شد.
در بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ در بازارهای آمریکا و اروپا رسانهها و مؤسسات زیادی شبیه بانک سایه پدیدار شدهاند که نقش مهمی در ارائه اعتبار در سیستم مالی جهانی ایفا میکنند. شکی نیست که بهجز انواع پول رایج در بازار نظیر اسکناس، سکه و اوراق بهادار عوامل دیگری نیز بهطور موقت یا دائم در مبادلات وجود دارند که کار پول را انجام میدهند. این عوامل بهطور ناگهانی و بدون کنترل مرکزی ظهور میکنند اما همزمان با ظهورشان بهمنظور اجتناب از سقوط اعتبار، باید به اشکال دیگر پول تبدیل شوند.
طی یک سخنرانی در ژوئن ۲۰۰۸، Timothy Geithner مدیرعامل و رییس هیئتمدیره بانک فدرال رزرو نیویورک، اهمیت رو به رشد آنچه که او بنام سیستم مالی غیر بانکی نامید را اینگونه توصیف کرد «در اوایل سال ۲۰۰۷، اوراق بهادار در رسانههای سرمایهگذاری سازمانیافته، وثیقههای ارجح با نرخ مناقصه ـ مزایده اوراق قرضه ـ اوراق قرضه با نرخ معتبر، جمعا سرمایهای حدود ۲/۲ تریلیون دلار داشتند. داراییهای سهطرفه بازخریدی یکشبه تا ۵/۲ تریلیون دلار رشد کردند. داراییهای نگهداری شده در صندوقهای سرمایهگذاری به ۸/۱ تریلیون دلار رسیدند. درمجموع ترازنامههای پنج بانک برتر به چهار تریلیون دلار رسید. جمع داراییهای پنج شرکت برتر املاک متصرفی بانکی در ایالاتمتحده در آن زمان بالغبر شش تریلیون دلار بود و جمع سرمایههای کل سیستم بانکی حدود ۱۰ تریلیون دلار بود.»
مؤسسات سایه مشمول قوانین احتیاطی بانکهای سپردهگذاری نیستد، بنابراین مجبور نیستند ذخایر بالای مالی را در بازار نگه دارند. لذا میتوانند سطح بالایی از توازن مالی را با دریافت پول از سرمایهگذاران برای وصول بدهی کسانی که پول خود را مطالبه میکنند در اختیار داشته باشند.
مؤسسات سایه همانند رسانههای سرمایهگذاری ساختاری و دیگر کانالها که معمولا توسط بانکهای سرمایهگذاری کنترل میشوند با قرض کردن از سرمایهگذاران در کوتاهمدت، معاملاتی در بازار انجام میدهند (مانند بازار پول و بازار اوراق تجاری) تا بتوانند در فاصلههای مکرر با سرمایهگذاران تسویه کرده و دوباره قرض بگیرند از طرف دیگر، مقداری از این وجوه را به شرکتها وام داده یا در سرمایهگذاری درازمدت شرکت کنند. در بسیاری از موارد، سرمایه خریداریشده بلندمدت، ضمانتنامههای بانکی هستند که در مطبوعات بهعنوان «سرمایههای منجمد» یا «سرمایههای ارثی» نامیده میشوند. این سرمایهها بهطور قابلملاحظهای در زمان کاهش قیمتهای ملک و ازدیاد سلب امتیازها در سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۷ افت کردند.
در مورد بانکهای سرمایهگذاری، اتکا به سرمایهگذاری کوتاهمدت آنها را وادار به بازگشت به بازار سهام کرد. در ابتدای بههمریختگی بازار مسکن و کاهش توان جهت کسب وجه از سرمایهگذاران در وامهای مسکن، بانکهای سرمایهگذاری قادر به سرمایهگذاری مجدد نبودند و امتناع سرمایهگذار یا عدم توانایی ارائه وجه توسط بازارهای کوتاهمدت دلیل اصلی شکست Bear Stearns و Lehman Brothers در سال ۲۰۰۸ بود.
ازنقطهنظر فنی، این مؤسسات ازآنجاییکه بدهیهایشان کوتاهمدت و سرمایههایشان درازمدت و غیرقابل نقد کردن است دچار ریسک بازار، ریسک اعتباری و خصوصا ریسک نقدینگی میشوند.
ازآنجاکه بانکهای سایه مؤسسات سپردهگذاری نیستند و دسترسی مستقیم یا غیرمستقیم به حمایت بانک مرکزی بهعنوان وامدهنده نهایی ندارند ممکن است دچار مشکلاتی شوند. بنابراین در زمانهای عدم وجود نقدینگی در بازار، درصورتیکه نتوانند سرمایهگذاری کوتاهمدت مجدد کسب کنند ورشکست خواهند شد.
سه شنبه 13 مرداد ماه 1394